۲۲ خرداد ۱۳۸۱

بگذاريد مطلبی بگويم، اين را به تازگی در شماره قبلی Harper's Magazine ديدم: کسی که برای بار اول در سال ۱۹۵۰ اتحاد صنايع معادن آهن و فولاد آلمان و فرانسه را پيشنهاد کرد، روبرت شومان از اهالی آلزاس بود که در جنگ اول جهانی برای آلمانی‌ها و بعد در جنگ دوم در طرف فرانسوی‌ها جنگيده بود. او که وزير امور خارجه و بعد نخست‌وزير فرانسه شد، هدفش از اين اتحاد جلوگيری از جنگ دوباره در اروپا بود، چون به نظرش (که چه بسا اگر کمونيسم در کار نبود، بسيار مهم هم بود) اگر آلمان و فرانسه منبع فولادشان مشترک می‌بود، هرگز نمی‌توانستند يواشکی اسلحه جمع کنند و پدر مردم يکديگر را در بياورند...از همين‌جا بود که اتحاديه اروپا شروع شد.


اما جهانی‌شدن (globalization) هم در حقيقت به زمان NAFTA و گسترش ارتباط اقتصادی آمريکا با چين در زمان جرج بوش سابق برمی‌گردد، که اين‌ها هم مثل همان يارو گفتند، ما می‌رويم با چينی‌ها دوست می‌شويم و از نيروی کار آن‌ها استفاده می‌کنيم که هم آن‌ها و مردمشان با ما خوب بشوند و هم اينکه از نظر اقتصادی آن‌ها را کنترل بکنيم.


عقلشان نرسيد که الان در حقيقت اين چين، تايوان و مکزيک هستند که اقتصاد آمريکا را کنترل می‌کنند، کافی است تايوان يک هفته توليد نکند تا اين که شرکت معظم DELL کلکش کنده شود، چون هرچند باور نکردنی (برای ما که مدل توليد ايرانی را داريم)، انبار DELL فقط برای ۲ روز کفاف می‌دهد. بيچاره‌ها! مگر نديديد که Enron چی شد، تازه وضع شرکت‌های توليدی بسيار بدتر است.

هیچ نظری موجود نیست: