۲۷ اسفند ۱۳۸۰

بعضی از کلمات و جملاتی که آدم‌های نسبتاً مهم دم مرگ گفته‌اند جالب اند:
فرانسيسکو «پانچو» ويلا شورشی مکزيکی در حالی که بدنش با گلوله آبکش شده‌بود به همراهش گفت: «نذار اين طوری تموم بشه. بهشون بگو که من يه چيزی گفتم!»
تاماس جفرسون روز چهارم جولای که می‌خواسته بميره: «امروز چهارمه؟» بعد با رضايت تموم کرده!
اينشتين موقع مرگ به زبون آلمانی يه چيزايی (شايد جالب) گفته که پرستار آمريکاييش فکر کرده هذيونِ دم مرگشه!
ماری آنتوانت لب گيوتين انگشت پای جلاد رو سهواً لگد می‌کنه و تنها چيزی که می‌گه: «منو ببخشيد، آقا».
وقتی از جيمز روژه قبل از تيرباران می‌پرسند که آيا خواستهِ نهايی‌ای دارد: «آره البته! يه جليقهِ ضدگلوله!»
ويکتور هوگو دم مرگ: «نور سياه می‌بينم!» يه کم ترسناکه، نه؟
مسيح درست قبل از اين که قالب تهی کنه: « انجام شد!» قابل توجه مردم که برند فيلم يا کتاب «آخرين وسوسه مسيح» رو ببينند.
از همه جالب‌تر رو کارل مارکس فرموده که در جواب کلفتش که ازش می‌پرسه کلام‌آخری نداری، گفته: «برو بيرون! کلمات نهايی برای احمقايی خوبه که به اندازه کافی تو زندگيشون حرف (بخوانيد زِر) نزدند!»

هیچ نظری موجود نیست: