۱۳ اسفند ۱۳۸۰

مگر نه اين که سرانجام اين زندگی جز مرگی با خفت و خاری نيست و وانفسای حيات هم چيزی به جز تحمّل بی‌خبری و درد و کسالت و عادت و انتظار و تبعيد و تمارض نيست و لذت‌های آن را هم به فرض وجود، حتی با پول هم نمی‌شود خريد؟ پس چرا درنگ؟ چرا ترديد؟ چرا افتادن؟ همين الان هم می‌توانيد: طلبه شويد!

هیچ نظری موجود نیست: