۲۲ خرداد ۱۳۸۲

ادامه نمایشنامه (فیلمنامه):



عدی و قصی دو پسر صدام در آشپزخانه پیتزا درست می‌کنند و با هم جر و بحث می‌کنند:

- توی این یخچال کالباس هم هست.

- اگر از این کالباسای ایرانی باشه، لابد گوشت خوکه، این اسامه نمی‌خوره ها.

- نه بابا، اینا مسلمونن دیگه.

- از من گفتن، این اسامه همیشه این کلاشینکفش آمادست به هر حال.



در داخل اتاق تلویزیون تظاهرات تهران را نشان می‌دهد. صدام با خامنه ای که به تلویزیون زل زده حرف می‌زند:

- می بینم که می‌ترسی این تظاهراتچیا را بزنی.

- آخر مگر به این سادگی است؟ دشمن در کمین یک حرکت اشتباه ما نشسته است.

- [در حال مالیدن شکمش ] من بودم همشونو میدادم یک فصل همین عدی بزند. [رو به آشپزخانه با فریاد ... ] چی شد بچه ها این پیتزای شما؟

اسامه وارد کادر می‌شود:

- «یوصیکم الله فی الاولادکم»!

- اون که در مورد ارثه!

- نه بابا این اسامه نذر کرده بوده که اگه حمله‌های ۱۱ سپتامرش بگیره، دیگه فقط با جمله های قرآنی حرف بزنه.

- ها.

با ادامه!

هیچ نظری موجود نیست: