۳۰ فروردین ۱۳۸۱

خوب برای ما هيچ چيز بهتر از اين نيست که ريشه‌يابی کنيم. مثلا بعضی‌ها احياناً از روی نادانی انتقاد می‌کنند:



-«هپلی!»

-«جان هپلی؟»

-«می‌دونی چيزهايی که تو وبلاگت می‌نويسی رو فقط خودت و يه عده از دوستان نزديکت می‌فهمند. اين همه دوری از اجتماع تا کی؟ چرا سعی نمی کنی که با مردم ارتباط برقرار کنی؟ مگر خدای نکرده تو روشنفکر هستی؟ اصلا فکر عاقبت کارت را کرده‌ای؟»

-«ها؟»

-«همه اين نوشته‌هات رو به يک پول سياه هم نمی‌خرند؟»

-«اول از همه بگذار نظرم رو در مورد خودت روشن کنم. تو لجنی هستی که گرم‌ترين و کثيف‌ترين مرداب دنيا هم به زحمت اونو در خودش پرورش بده! تو در عين حال سگ کثيف و آلوده‌ای هستی که وجودت به صاحب بزدل و بی‌رحمت بستگی داره که از صدقه سر ميليون‌ها بی‌خانمان و فقير و بی‌سواد در سراسر دنيا زندگی می‌کنه و براش هيچ اهميتی نداره که کسی به اون بدبختا اهميت بده! حالا که اون روی سگ منو بالا آوردی بگذار اضافه کنم که اميدوارم که هر چه زودتر تلف شی تا اين زمين پاک از وجود منحوست فارغ بشه! اگر هم فکر می‌کنی که من اينجا می‌نويسم که نواله‌خواری مثل تو بياد و به يک يا چند پول سياه بخردشون بايد بهت بگم که تو يک آمريکايی پست و بی‌سوادی! حالا هر چقدر خواستی زر بزن ببين کسی گوش می‌کنه يا نه؟»

هیچ نظری موجود نیست: